جدول جو
جدول جو

معنی پشت گردنی - جستجوی لغت در جدول جو

پشت گردنی
(پُ گَ دَ)
زخم با کف دست بر قفا. ضربۀ با دست به پشت گردن. سیلی که به پشت گردن نوازند. کاج. پی سر. قفا. صفع. قذل. (منتهی الارب).
- پشت گردنی خوردن، قفا خوردن.
- پشت گردنی زدن، گردنی زدن. سیلی به پشت گردن زدن. صفع. قذل
لغت نامه دهخدا
پشت گردنی
سیلیی که بپشت گردن زنند قفا پی سر
تصویری از پشت گردنی
تصویر پشت گردنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت کردن
تصویر پشت کردن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس گردنی
تصویر پس گردنی
ضربه ای که با دست به پشت گردن کسی بزنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت گرمی
تصویر پشت گرمی
تکیه داشتن به کسی یا چیزی، استظهار، اعتماد، اطمینان، برای مثال گرم پشت گرمی ز یزدان بود / همیشه لب بخت خندان بود (فردوسی - ۴/۲۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
(پُ تِ گَ دَ)
قفا. پس سر. سپس گردن. پی سر. پشت سر. رقبه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ گَ دَ)
اسم است زخم کف دست را بر قفا. زدن باکف به پشت گردن کسی. پی سر. پشت گردنی. کاج. قفا
لغت نامه دهخدا
(وَرْهْ)
ادبار (مقابل رو آوردن، اقبال). استدبار. روی برگردانیدن. روی تافتن. رو برتافتن. رو تابیدن. تولی، گریختن (از جنگ دشمن). بهزیمت رفتن. فرار کردن، تکیه کردن. اتکاء. اتکال. اعتماد:
بدادار کن پشت و انده مدار
گذر نیست از حکم پروردگار.
فردوسی.
بگفت این و زی دادگر کرد پشت
دلش تیره از روزگار درشت.
فردوسی.
روا بود که بمیر اجل تو پشت کنی
اگر که امیر اجل بازدارد از تو اجل.
ناصرخسرو.
- پشت کردن بر چیزی، ترک آن گفتن. اعراض کردن از آن:
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت.
لبیبی.
چو بیند به آن روی پرآب و تاب
کند ماه نو پشت بر آفتاب.
طغرا (از فرهنگ ضیا).
- پشت کردن به، اعراض.
- پشت کردن کتاب، تجلید. (مجمل اللغه). جلد کردن کتاب.
- پشت کرده، پوست کرده. مجلد. جلدکرده.
- فراپشت کردن، جامه بر دوش کسی انداختن: چون فرجی پیش شیخ بنهادند، شیخ گفت فراپشت ما کنید، فراپشت شیخ کردند. (اسرارالتوحید ص 174)
لغت نامه دهخدا
(پُ گَ)
اعتماد. مظاهرت. قوی پشتی. استظهار. اطمینان:
کرا پشت گرمی ز یزدان بود
همیشه دل و بخت خندان بود.
فردوسی.
هم ایدر مرا پشت گرمی بدوست
که هم پهلوان است و هم شاه دوست.
فردوسی.
مرا پشت گرمی بد از خواسته
بفرزند بودم دل آراسته.
فردوسی.
، مددکاری و تقویت. (غیاث اللغات). امداد. یاری کردن:
خورشید جودت ار نکند پشت گرمئی
سرما کند شمار من از کشتگان برف.
کمال اصفهانی (از فرهنگ ضیاء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت گردنی زدن
تصویر پشت گردنی زدن
سیلی بپشت گردن زدن قفا زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت کردن
تصویر پشت کردن
روی بر گردانیدن، گریختن، فرار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گرمی
تصویر پشت گرمی
قوی پشتی اعتماد اطمینان استظهار، مدد کاری تقویت امداد یاری
فرهنگ لغت هوشیار
زدن با کف دست بپشت گردن کسی پشت گردنی قفا کاج. یا پس زدن، زدن بپشت گردن کسی بقفای کسی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گردن
تصویر پشت گردن
ناحیه خلفی گردن سطح خلفی گردن قفا پس گردن، پشت سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گردنی خوردن
تصویر پشت گردنی خوردن
پس گردنی خوردن قفا خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گرمی
تصویر پشت گرمی
((~. گَ))
به کسی متکی بودن، اعتماد، مددکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس گردنی
تصویر پس گردنی
((~. گَ دَ))
زدن با کف دست به پشت گردن کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت گرمی
تصویر پشت گرمی
اتکاء
فرهنگ واژه فارسی سره
اعراض، رویگردانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فنی در کشتی محلی که با شال انجام گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در حوزه ی لفور قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی